جدول جو
جدول جو

معنی ثبت نام - جستجوی لغت در جدول جو

ثبت نام
نام نویسی
تصویری از ثبت نام
تصویر ثبت نام
فرهنگ واژه فارسی سره
ثبت نام
اسم نویسی، نام نویسی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ثبت نام
تسجيلٌ
تصویری از ثبت نام
تصویر ثبت نام
دیکشنری فارسی به عربی
ثبت نام
Enrollment, Registration
تصویری از ثبت نام
تصویر ثبت نام
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ثبت نام
inscription, enregistrement
تصویری از ثبت نام
تصویر ثبت نام
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ثبت نام
uandikishaji, usajili
تصویری از ثبت نام
تصویر ثبت نام
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ثبت نام
داخلہ , رجسٹریشن
تصویری از ثبت نام
تصویر ثبت نام
دیکشنری فارسی به اردو
ثبت نام
তালিকাভুক্তি , নিবন্ধন
تصویری از ثبت نام
تصویر ثبت نام
دیکشنری فارسی به بنگالی
ثبت نام
등록 , 등록
تصویری از ثبت نام
تصویر ثبت نام
دیکشنری فارسی به کره ای
ثبت نام
kayıt
تصویری از ثبت نام
تصویر ثبت نام
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
ثبت نام
登録
تصویری از ثبت نام
تصویر ثبت نام
دیکشنری فارسی به ژاپنی
ثبت نام
רישום , רִשּׁוּם
تصویری از ثبت نام
تصویر ثبت نام
دیکشنری فارسی به عبری
ثبت نام
नामांकन , पंजीकरण
تصویری از ثبت نام
تصویر ثبت نام
دیکشنری فارسی به هندی
ثبت نام
pendaftaran
تصویری از ثبت نام
تصویر ثبت نام
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ثبت نام
การลงทะเบียน , การลงทะเบียน
تصویری از ثبت نام
تصویر ثبت نام
دیکشنری فارسی به تایلندی
ثبت نام
inschrijving, registratie
تصویری از ثبت نام
تصویر ثبت نام
دیکشنری فارسی به هلندی
ثبت نام
inscripción, registro
تصویری از ثبت نام
تصویر ثبت نام
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ثبت نام
iscrizione, registrazione
تصویری از ثبت نام
تصویر ثبت نام
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
ثبت نام
matrícula, registro
تصویری از ثبت نام
تصویر ثبت نام
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ثبت نام
注册
تصویری از ثبت نام
تصویر ثبت نام
دیکشنری فارسی به چینی
ثبت نام
rekrutacja, rejestracja
تصویری از ثبت نام
تصویر ثبت نام
دیکشنری فارسی به لهستانی
ثبت نام
зарахування , реєстрація
تصویری از ثبت نام
تصویر ثبت نام
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ثبت نام
Einschreibung, Registrierung
تصویری از ثبت نام
تصویر ثبت نام
دیکشنری فارسی به آلمانی
ثبت نام
зачисление , регистрация
تصویری از ثبت نام
تصویر ثبت نام
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زشت نام
تصویر زشت نام
بدنام، رسوا، بی آبرو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بد نام
تصویر بد نام
رسوا، بی آبرو، کسی که به بدی معروف شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی نام
تصویر بی نام
آنکه یا آنچه اسم ندارد، بی اسم، گمنام
فرهنگ فارسی عمید
(زِ)
بدنام. مشهوربه بدی و زشتی. بدآوازه. معروف به بدی:
چنین داد پاسخ که شیری بدام
نیازرد جز مردم زشت نام.
فردوسی.
به استاد گفت آنچه داری پیام
از آن بی منش کودک زشت نام.
فردوسی.
زنان در آفرینش ناتمامند
ازیرا خویش کام و زشت نامند.
(ویس و رامین).
رعایا و غربا از این شهر بگریزند و زشت نام شویم در همه جهان. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 428). فرمود تا همه بنی هاشم به وی نامه نوشتند که خود را زشت نام همی کنی بدین کردارها. (مجمل التواریخ و القصص).
بپرسیدش که عیب من کدام است
کز آن عیب این نکوئی زشت نام است.
نظامی.
با مردم زشت نام همراه مباش
کز صحبت دیگران سیاهی خیزد.
سعدی.
دو کس چه کنند از پی خاص و عام
یکی خوب سیرت یکی زشت نام.
سعدی.
رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بی نام
تصویر بی نام
گمنام
فرهنگ لغت هوشیار
مشهور ببدی معروف ببدی، مرضی است که اسب و استر و خر را بهم رسد سراجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با نام
تصویر با نام
سر شناس، مشهور، شناخته، معروف، نامدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی نام
تصویر بی نام
Nameless, Untitled
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی نام
تصویر بی نام
безымянный , без названия
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی نام
تصویر بی نام
namenlos, unbenannt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی نام
تصویر بی نام
безіменний , без назви
دیکشنری فارسی به اوکراینی